دلم آینه درد است نمی دانی تو
کلبه ام ساکت و سرد است نمی دانی تو
بی تو این سردترین خاطره ها می دانند
فصل هایم همه سرد است نمی دانی تو
دیر سالیست که در دست جنون چون مجنون
دل من بادیه گرد است نمی دانی تو
عاشقم کردی و رفتی و کنون با دل من
غم عشق تو چه کرده است نمی دانی تو
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت